loading...
سکوی دهم | یازدهم | دوازدهم
آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
هتل اسپینو مشهد 0 166 sinakarami
هورا.......... 0 109 19azar
مستمر 1 136 zarin
پیشنهاد برای انجمن 6 182 maryaam
نظرتون درمورد همچین تاپیکی ؟ 1 138 maryaam
نمونه سوالات فیزیک 4 313 sinakarami
speaking 0 97 fajadidi
عشق و عاشقی 6 225 kimia
برنامه هاتون چیه؟؟؟ 6 185 maryaam
کنکور98 6 176 alireza
مهران یوسفی بازدید : 14197 دوشنبه 08 آذر 1395 نظرات (5)

معنی شعر درس ششم فارسی دهم

در این مطلب سکوی دهم معنی شعر گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید ... از درس ششم فارسی دهم رو براتون قرار دادیم که با نام مهر و وفا در فارسی دهم آورده شده است ، این درس یکی از دروس مهم فارسی دهم هست به دلیل ارایه ها و معانی و مفهوم های مهمی که دارد ! همچنین ایهام و جهش ضمیر یکی از مباحث مهم هستند

برای مشاهده معنی درس به ادامه مطلب بروید

 

گفتم غم تو دارم گفتا غمت سرآید  گفتم که ماه من شو گفتا اگر بر آید

به معشوق گفتم غم هجران تو را در سر دارم گفت غمت پایان یابد ، گفتم که ( ماه استعاره از معشوق زیبا روی ) یار زیبا روی من باش گفت اگر امکان داشته باشد ( امکان ندارد )

گفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموز    گفتا ز خوبرویان این کار کمتر آید 

گفتم از عاشقان و اهل محبت آیین وفاداری یاد بگیر (با ما وفاداری کن) . گفت ؛ از زیبارویان کمتر وفاداری برمی‌آید یا اصلاً برنمی‌آید .

گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم    گفتا که شبرو است او از راه دیگر آید

گفتم که تصویر و خیال تو را از سرم بیرون میکنم گفت تصویر و خیال من چابک است و از راه دیگری وارد می شود ( عشق و محبت معشوق از راه دل وارد می‌شود

گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد    گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید

گفتم که بوی خوش و دلفریب زلف تـو مرا به بیراهه کشانده‌است ، گفت ؛ اگر خوب توجه کنی بوی زلف من همچنان راهنمای تو در راه وصال است . 

گفتم خوشا هوایی کز باد خلد خیزد   گفتا خنک نسیمی کز کوی دلبر آید

گفتم ؛ چه هوای نیکویی از باد صبحگاهی (از باغ بهشت) بر می‌خیزد . گفت ؛ نسیمی که از کوی یار می‌آید نیکوتر و مبارک‌تر است .

گفتم که نوش لعلت ما را به آرزو کشت    گفتا تو بندگی کن کاو بنده پرور آید

گفتم ؛ که لب شیرین تو ما را در اشتیاق خودش کُشته است . گفت ؛ تو سر اطاعت بر فرمان و خواست او بگذار او خود روش دلنوازی و دلجویی از بندگان فرمانبرش (عاشقانش ) را می‌داند : معنی شعر درس ششم فارسی دهم « تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن  /  که خواجه خود روش بنده‌پروری داند »

گفتم دل رحیمت کی عزم صلح دارد     گفتا مگوی با کس تا وقت آن در آید

گفتم ؛ دل مهربانت ( شاید به طنز و طعنه صفت مهربان را آورده) کی سرسازش و آشتی با ما را دارد ، گفت ؛ با کس این راز (عاشقی) را مگو تا زمان آشتی فرا برسد .

گفتم زمان عشرت دیدی که چون سر آمد    گفتا خموش حافظ کاین غصّه هم سر آید

گفتم ؛ دیدی چگونه روزگار جوانی و کامرانی گذشت و وصال حاصل نشد ؟ معنی شعر درس ششم فارسی دهم گفت ؛ خاموش باش (گله نکن) که این حسرت و اندوه تو پایان می‌پذیرد . 

 

 

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط fati در تاریخ 1396/09/05 و 22:03 دقیقه ارسال شده است

بسیارعالی بود.خیلی به من کمک کرد

این نظر توسط n در تاریخ 1395/10/21 و 17:04 دقیقه ارسال شده است

بسیار بسیار عالیه. واقعاً از زحماتتون متشکرم.

این نظر توسط باران در تاریخ 1395/10/14 و 18:55 دقیقه ارسال شده است

ممنون عالی بود

این نظر توسط پناه در تاریخ 1395/09/18 و 9:52 دقیقه ارسال شده است

خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خوووووب و مفید.ممنون

این نظر توسط kowsar در تاریخ 1395/09/12 و 16:03 دقیقه ارسال شده است

تشکـرررر


کد امنیتی رفرش
تبلیغات در وب درسی


اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 241
  • کل نظرات : 678
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1013
  • آی پی امروز : 34
  • آی پی دیروز : 129
  • بازدید امروز : 44
  • باردید دیروز : 185
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 358
  • بازدید ماه : 6,387
  • بازدید سال : 64,526
  • بازدید کلی : 5,196,844